دانلود برنامه ای بنویسید که اندازه متغیرها را در سی پلاس پلاس بدست آورد
هاگرید گفت: "آنجا وجود ندارد" که در جنگل زندگی می کند که اگر با من یا نیش بزنید آری صدمه می زند. "یک" مسیر را ادامه دهید. درست است ، اکنون ، ما بین دو طرف تقسیم خواهیم شد و دنباله های مختلف را دنبال می کنند. حداقل در شب گذشته خون در همه جا وجود دارد ، باید بن مبهوت باشد. "
مالفوی سریع با نگاه به دندانهای بلند Fang گفت: "من نیش می خواهم."
هاگرید گفت: "خوب ، اما من هشدار می دهم ، او ترسو است." "بنابراین من ، هری ،" هرمیون یک طرفه "دراکو ، نویل ، یک طرف دیگر خواهد بود. حال اگر هرکدام از ما تکشاخ را پیدا کند ، ما جرقه های سبز می فرستیم ، درست است؟ اگر کسی مشکل دارد ، جرقه های قرمز را ارسال کنید ، "همه ما می آیم" بله ، پیدا کنید - بنابراین ، مراقب باشید - بگذارید ".
جنگل سیاه و ساکت بود. در مسیری اندک از جاده به چنگالی در مسیر زمین رسیدند و هری ، هرمیون و هاگرید مسیر چپ را در حالی که مالفوی ، نوویل و نیش سمت راست را در پیش گرفتند ، طی کردند.
آنها در سکوت راه می رفتند ، چشمانشان روی زمین بود. هر چند وقت یک بار پرتوی از مهتاب در شاخه های بالا نقطه ای از خون آبی نقره ای را بر روی برگهای افتاده روشن می کرد.
هری دید که هاگرید بسیار نگران به نظر می رسد.
هری پرسید: "آیا یک گرگ می تواند تک شاخ ها را بکشد؟"
هاگرید گفت: "به اندازه کافی سریع نیست." "گرفتن یک اسب شاخدار آسان نیست ، آنها موجودات جادویی قدرتمندی هستند. من هرگز نمی دانستم که قبل از این صدمه دیده باشد. "
آنها از کنار یک درخت تنبل خزه قدم زدند. هری می توانست آب جاری را بشنود. باید جریانی در جایی نزدیک باشد. هنوز در اینجا و آنجا در طول مسیر سیم پیچ لکه های خون تکشاخ وجود دارد.